این رویکرد را باید به فال نیک گرفت و از تیم مذاکره همه گونه حمایت کرد. با این حال، یکی از خدمتهایی که میتوان و باید به تیم جدید کرد، منطقی کردن انتظارات است. یعنی توقعات مردم را مانند دوره روحانی و ظریف بالا نبرد و دولت رییسی را در برابر هجوم مطالبات قرار نداد.
در برجام 1400 حتی در صورت رفع تحریمها، صادرات نفتی ایران به میزان گذشته نخواهد رسید، دلیلش روشن است. 6ـ5 سال پیش نیاز به نفت ایران بسیار بالا بود، اما بعد از شکست برجام، نفتداران منطقه بهویژه عربستان، کمبود بازار را پوشش دادند و حالا دیگر مشتری به اندازه چند سال قبل موجود نیست مگر اینکه بپذیریم نفت را به تک خریدار (واسطههای طماع و سودجو) به زیر قیمت بفروشیم.
به علاوه، بعید و نزدیک به محال است که غربیها به اندازه چند سال قبل، شوق به سرمایهگذاری در ایران داشته باشند. آنها هم برخی کشورهای منطقه را ترجیح دادهاند و پولهایشان را در آنجا خرج میکنند. میماند چین که البته فعلا آن را هم باید غنیمت شمرد.
مزیت دیگر برجام 1400 برداشته شدن تحریم صادرات است و عملا میتواند ایران را در جایگاهی قرار دهد که بتواند محصولاتش را در بازار عرضه ـ تقاضا به مطلوبترین قیمت بفروشد.
اگر قصه FATF حل شود ـ که ظاهرا چنین قراری هست ـ این مزیت میتواند حال اقتصاد را تا اندازهای خوش کند.
برگشت دادن پولهای بلوکه شده هم مزیت بعدی است که میتواند خبری خوشایند باشد. همینها البته مزیتهای کمی نیست و اگر اقتصاد را درست مدیریت کنیم، میتوانیم به منافع بالاتری خوشبین باشیم. اما در حال حاضر نباید انتظارات را لااقل در کوتاهمدت بالا برد. در میانمدت هم باید به عملکرد قدرتمندانه دولت سیزدهم در عرصه اقتصادی و روابط بینالمللی امیدوار بود. و آدمی به امید زنده است.
روزنامه اعتماد با مقاسه برجام1394 و برجام1400 نوشت:درست است که این دولت نه ظریف دارد و نه عراقچی، اما میخواهد همه مزیتهای گذشته را به دست آورد و چیزهایی هم به آن بیفزاید.